داستان کوتاه..پیامک.تک بیتی های ناب.خواندنی از مرد منتظر

مطالب جذاب به همراه داستان های کوتاه زیبا و تک بیتی و دو بیتی های جذاب.جالب.خواندنی از مرد منتظر

هدیه یه دوست

یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو به طرف پلنگ نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتماً یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقاً منظور منم همین بود

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اوضاع اقتصادی جهان

اگر در درک شرایط فعلی اقتصادی جهان مشکل دارید ممکن است داستان زیر به شما کمک کند:

 روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون ۱۰ دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت ۱۰ دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها ۲۰ دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند. این بار پیشنهاد به ۲۵ دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون ۵۰ دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد. در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به ۳۵ دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به ۵۰ دلار به او بفروشید.» روستایی‌ها که [احتمالا مثل شما] وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند... البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون!... به وال‌استریت خوش آمدید!!!

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نقشه شکست خورده

آن روز صبح یک دسته صورتحساب تازه رسیده بود . نامه شرکت بیمه ،که از اتمام مدت قرار داد بیمه عمرشان خبر می داد . زن آه کشید و با نگرانی از جا برخاست تا شوهرش را در جریان بگذارد. آشپزخانه بوی گاز می داد. روی میز کار شوهرش نامه ای پیدار کرد . «...پول بیمه عمر من برای زندگی تو و بچه ها کافی خواهد بود...»

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ادب از دید گاه یک ریاضیدان

روزی از یک ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند ، در جواب گفت :
اگر زن یا مرد دارای ادب و اخلاق باشند : نمره یک میدهیم 1
اگر دارای زیبائی هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم : 10
اگر پول هم داشته باشند 2 تا صفرجلوی عددیک میگذاریم : 100
اگردارای اصل ونسب هم باشند 3 تا صفرجلوی عدد یک میگذاریم : 1000
ولی اگر زمانی عدد 1 رفت ( اخلاق )؛ چیزی به جز صفر باقی نمیماند ، 000
صفر هم به تنهائی هیچ است و با آن انسان هیچ ارزشی ندارد
و این یادآور کلام حکیم ارد بزرگ است که می گوید : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

یک زوج انگلیسی در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن. ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین ، هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین. خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم. پری چوب جادووییش رو تکون داد و ...اجی مجی لا ترجی دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2در دستش ظاهر شد. حالا نوبت آقا بود، چند لحظه با خودش فکر کرد و گفت:باید یه جوری از شر زن پیرم خلاص بشم باید یه دختر خوشگل گیرم بیاد و بعد با کمال پر رویی گفت : خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابر این، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه پری چوب جادوییش و چرخوند و......... اجی مجی لا ترجی و آقا 92 ساله شد!خانمش تا چشمش به صورت پر از چروک و دستان لرزان همسر پیرش افتاد از جاش بلافاصله بلند شد و گفت تو دیگه همسر من نیستی پیرمرد !!مرد با چشمانی گریان بدنبال همسرش با پشتی خمیده می دوید و می گفت : من عاشقتم !!! حتما پیرمرد این جمله حکیم ارد بزرگ رو نشنیده بود که : مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید .

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

زندگی خائنین

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به  او گفت:میخواهم ازدواج کنم.پدر خوشحال شد و پرسید:نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت:نامش سامانتا است و  در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد.صورت در هم کشید  و گفت:من متاسفم به جهت  این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج  کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی  به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را  آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با  ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت:مادر من می خواهم  ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او  خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت:نگران نباش پسرم .  تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی.چون تو پسر او نیستی . . . !

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

گاهی هم نباید شنید

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد. دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟  معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند.

 

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دو بیتی و چند بیتی های ناب

هر کسی را بهر کاری ساختند  - - - - - طوق هر کس گردنش انداختند

آن همه ثروت که قارون را رسید - - - - - از خزانه خدا پرداختند


دانی که چرا خانه حق گشته سیاه  - - - - - زیرا که خدا نیز عزادار حسین است

دانی که چرا چوب شده طعمه آتش - - - - - بی حرمتیش بر لب دندان حسین است

دانی که چرا آب فرات گشته گل آلود - - - - - شرمنده ز لعل لب عطشان حسین است


 

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تک بیتی های ناب

ای تماشایی ترین مخلوق خاکی در زمین - - - - - آسمانی می شوم وقتی نگاهت می کنم


اندکی بیشتر زیر باران بمان - - - - - ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند


خواهی که غریق بحر عشاق شوی - - - - - مشنو ، منگر ، مگو ، میندیش ، مباش


ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه - - - - - گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود


گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه - - - - - گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست


گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی - - - - - با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید


من موجم ونیست باکم از طوفان - - - - - دریا همیشه خوابش آشفته است


ما زنده به آنیم که آرام نگیریم - - - - - موجیم که آسودگی ما عدم ماست


گویند که هر چیز به هنگام بود خوش - - - - - ای عشق چه هستی که خوشی به هر هنگام


دی با شیخ همی گرد شهر می گشتم - - - - - کز دیو  و  دد  ملولم و انسانم آرزوست


جور گل بلبل کشید و شهرتش را باد برد - - - - - بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد


ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند - - - - - چون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور


 

نویسنده: محمد جواد.ا ׀ تاریخ: چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , barsenov.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM